محمد طایفه ایرائی | آقای ایرائی کیه؟

روزهای آخر شهریور 1398بود که بادهای شهریاری در حال وزیدن و هوای تهران را پاک نگه داشته بود. اتوبوس، مترو، ایستگاه شهدای هفتم تیر، میدان هفت تیر، ساختمان اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران، طبقه دوم، اتاق ضلع شمالی و درنهایت به محل کار خود رسیدم. صبحانه را همراه همکاران نازنینم و تکه های بامزه همکار جنوبی شوخ طبعمان زدیم بر بدن. مشغول انجام کارهایمان بودیم که عقربه های ساعت، زمان را حولوحوش نه وسی دقیقه نشان می داد. صدایی رسا هر لحظه به گوشمان نزدیک و نزدیکتر میشد. مراجعه کنندهای بود که با لحن تند و خشن میگفت: «آقای ایرائی کیییییه؟ آقای ایرائی کیییییه؟» خلاصه وارد اتاق شد. با آن سروصدا و نوع اعتراض هایش، یکی از همکاران حفاظت فیزیکی اداره حراست هم همراهش بود. آمدم جلو و به رسم ادب، سلام و علیکی کردم و گفتم: «من هستم و در خدمت شما»... تمام حرفها و درد دل های او را گوش دادم. کارت شناسایی اش را گرفتم و فهمیدم جانباز اعصاب و روان است. لرزش محسوسی روی دستانش داشت، می گفت: «وام مرا آقای ایرائی داده، اصلا من آسایشگاه بودم، چرا حقوقم کم شده؟» وارد سیستم شدم و با واردکردن کدملی، دیدم که وام او به درستی ثبت و تأیید شده است. شماره حساب بانکی درج شده در سیستم را فوری استعلام گرفتم. شماره حساب هم به نام خودش بود. همچنان در حال اعتراض بود و با کاغذهای در دستش، خودش را هم باد میزد. همکار باتجربه ام که وام های جانبازان را تأیید نهایی می کرد، گفت: «قدری صبوری کنید، الآن فرم درخواست وام رو میارم و باهم بررسی می کنیم». حسب نوع بایگانی، فرم ذیربط، کمتر از یکدقیقه از زونکن بایگانی خارج شد. مشخصات جانباز گرانقدر به درستی برای فرم درخواست وام درج شده بود، ولی با یک نگاه گفت: «این امضای من نیست» و دوباره شروع به سروصدا کرد. همکار حفاظت فیزیکی هم به صدا درآمد و با لحنی که انگار قاتل بروسلی را گرفته است، با او در اعتراض کردن همراه شد. ولی اینجا پایان کار نبود، سوابقی ضمیمه فرم درخواست بود؛ وکالتنامه تام الاختیار به خانمی جهت انجام تمام امور اداری به نیابت از جانباز. بـا دیـدن وکالتنامه و شـنیدن نـام و نام خانوادگی قید شـده بر آن، تمام کاغذهای در دسـتش را روی میـز کوبیـد و اوراق بـر زمیـن پخش شـد. او به همسـرش وکالت تام داده و همسـرش بـا داشـتن وکالتنامـه، فـرم درخواسـت وام را تأییـد و امضـا کـرده بـود. همـکاران ذیربط هم

بـا اسـتعلام وکالت نامـه از سـازمان ثبت اسـناد و امالک کشـور در سـایت www.sssaa.ir صحـت و اعتبـار آن را تأییـد کـرده بودنـد. در حـال جمع کـردن کاغذهـای روی زمیـن بودم کـه نشـان وزارت دادگسـتری - دادگاه خانـواده - را بـالای اوراق دیـدم. دلـم بـرای جانبـاز سـوخت، بـرای همسـر جانبـاز هم دلم سـوخت. با وجود اینکه به سمت وسوی حذف کاغذ می رویم، ولی باید حواسمان باشد که بعضی مواقع فرم وام به صورت فیزیکی تکمیل و تأیید شود.

دانلود داستان