شهید محمدکاظم کلهرنهم فروردین ۱۳۴۲، در شهرری چشم به جهان گشود. پدرش موسی و مادرش،حلیمه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. تراشکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
در چندين عمليات از جمله مطلع الفجر، فتحالمبين، بيتالمقدس، حصر آبادان، رمضان و مسلمبنعقيل شركت كرد و بارها مجروح شد. این شهید گرانقدر سرانجام پانزدهم مهر ۱۳۶۱، در سن ١٩ سـالگی و در عملیات سال بیت المقدس با سمت فرمانده گردان در سومار بر اثر اصابت ترکش به سینه و دست توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار این شهید در قطعه ٢۶ ردیف ٩١ شماره ٨ بهشت زهرا (س) واقع است.
قبل از انقلاب، همراه با ساير دوستانش در تظاهرات و راهپيمايیها شركت میكرد و مخفيانه به تكثير و نشر اعلاميههای امام میپرداخت، علاقه ايشان به امام به حدی بود كه از شوق ديدارش شب و روز نميشناخت و ماهها قبل از آمدن امام، خود را برای ورود ايشان مهيا كرد و به عضويت كميته استقبال از امام درآمد.
پس از پيروزی انقلاب، در كميته انقلاب مشغول خدمت شد و در همان روزهای اول غائله کردستان، به اتفاق دوستانش به آنجا رفت و با منافقين و كوملهها به مبارزه پرداخت.
وی از بنيانگذاران گروه چريكی شهيد اندرزگو بود. درشهريور ماه سال ۵۹ با شروع جنگ تحميلی عليه ايران، به جبهه رفت، ايشان در مدت حضورش در جبهه، در مناطق عملياتی گيلانغرب، قصرشيرين، سرپل ذهاب، بستان، چزابه، هور الهويزه و خرمشهر حضور داشت.
خاطرهای به نقل از همرزمان شهيد:
زماني كه فرماندهی گردان بلال را به او ابلاغ كردند، از حاج همت پرسيد: «اسم گردان چيست»؟ حاج همت گفت: «گردان بلال حبشی» پس از مكثی كوتاه، محمدكاظم گفت: «چه اسم زيبايی! بلال سياه بود، من هم سياه چردهام؛ ولی آيا من هم ميتوانم زير باران تيرها و تركشها مثل بلال اَحداَحد بگويم».
بعد از اين كه جمله را شهيد آيت االله اشرفی اصفهانی (چهارمين شهيد محراب) شنيد فرمودند: «ايشان (محمدكاظم) شهيد ميشوند».
فرازی از وصيتنامه:
خداوندا، ما را در زمرهی شهدا قرار ده و توفيق شهادت در راهت را نصيبمان فرما، پدر و مادر عزيزم، درود بر شما كه بر احساستان پيروز شديد و همچون حسين فرزندانتان را روانه ميدان جهاد فی سبيلالله كرديد انشاءالله بتوانيم ، با دعای خيرتان، راه معصومين، راه اولياءالله را، كه همان شهادت در راه خداست، طی كنيم.