1404/01/11 20:01

ورود به حساب کاربری

شماره همراه خود را وارد کنید

ورود با کلمه عبور ارسال کد تایید

فراموشی کلمه عبور

در صورت فراموشی کلمه عبور شماره موبایل خود را وارد کنید.

ورود با کلمه عبور تنظیم مجدد

ورود به حساب کاربری

در صورتی که کلمه عبور خود را بروزرسانی کرده اید با کلمه عبور وارد حساب کاربری خود شوید.

شماره همراه خود را وارد کنید

ورود و ادامه

تعداد بازدید : 33
تاریخ و ساعت انتشار : سه شنبه 30 بهمن 1403 11:20

بهمن رفیعی | دعا

بهمن رفیعی | دعا

گفت: «حالت خوب نیست؟ چرا رنگ و روت زرد شده؟ مریضی، بیا بریم دکتر». گفتم: «نیازی نیست؛ مشکلی بود که حل شد». از ته دل خدا را شکر کردم که مرا نجات داده بود...

داشتن شغل، از نقاط عطف زندگی افراد است و هر فردی برای رسیدن به این هدف، تلاش و برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی می‌‌کند. کارشناسان معتقدند بهترین راه داشتن شغل مناسب، انتخابی است که با روحیة فرد سازگار باشد و نیازهای مادی و معنوی او را برطرف کند. این‌که فرد خودش را بشناسد و استعدادش را کشف کند، موثرترین راه برای پیداکردن شغل مورد علاقه‌اش است. کنار همة این‌ها، استفاده از تجربة دیگران و مشورت با دیگران، می‌‌تواند کمک‌کننده باشد. هرچه شغل و علاقه برهم منطبق‌تر باشد، فرد از احساس آرامش بیش‌تری در زندگی کاری خود برخوردار است. من هم بعد از اتمام خدمت مقدس سربازی، مثل دیگر جوانان دنبال کار بودم و بعد از سرکشی به چند اداره، شغل مناسبی را که با روحیة من سازگار باشد، پیدا نکردم. آن‌موقع دیپلم داشتم. تنها راه، ادامة تحصیل بود. در رشتة کارشناسی علوم سیاسی مشغول تحصیل شدم. معاون تعاون وقت بنیاد شهید با من همکلاس بود. ایشان مرا می‌‌شناخت و فهمید که بیکار هستم. از من پرسید: «دوست داری در بنیاد شهید با ما همکاری کنی؟» اظهار تمایل کردم و ایشان مرا به بنیاد شهید معرفی کرد. در سال1374 بنیاد شهید آزمون استخدام نیرو برگزار کرد. از ایشان پرسیدم: «من هم باید در آزمون شرکت کنم؟» گفت: «نیازی نیست؛ ما نیروی حراست می‌‌خوایم و نیروی حراستی گزینشی هستند و ما شما رو گزینش می‌‌کنیم.» خلاصه، کارهای اولیه انجام شد، اما از کار خبری نبود. بعد از مدتی، در یکی از روزهای سرد پاییزی، رئیس وقت حراست بنیاد شهید از من خواست که پیش او بروم. خوشحال بودم از این‌که بعد از مدتی طولانی، خلاصه به هدفم رسیدم. به بنیاد شهید رفتم. رئیس حراست بنیاد شهید، جانباز 70درصد و از سرداران معروف استان بود که مدال مجاهد از دست مقام معظم رهبری را دریافت کرده بود. با گرمی از من استقبال کرد. بعد از احوالپرسی گفت: «تا امروز نیروی حراست رو گزینشی جذب می‌‌کردیم. متأسفانه به‌تازگی بخشنامه‌ای از مرکز اومده که همة نیروها باید در آزمون استخدامی‌‌ شرکت کرده باشند. ما خیلی شرمندة شما شدیم. در این مدتی که طول کشید، فکر کردیم که چطوری از وجود شما استفاده کنیم. این‌جا صندوق شاهدی داریم که به خانوادة شهدا وام می‌‌ده. آقایی که این قسمت کار می‌‌کنه، می‌‌خواد بره و ما می‌‌خوایم که شما به‌طور موقت اون‌جا برید تا بتونیم در آزمون‌های بعدی از وجودتون استفاده کنیم.» من هم قبول کردم. خلاصه از بهمن1374 به‌صورت قراردادی در صندوق شاهد در یک اتاق کوچک مشغول کار شدم. آن‌زمان سیستم کامپیوتری در کار نبود؛ یعنی «ثبت کسورات ماهیانة اقساط وام و پس‌انداز» و اسناد حسابداری همه به‌صورت دستی انجام می‌‌شد و حتی برای پرداخت وام، چک در وجه اشخاص صادر می‌‌شد. فقط یک کامپیوتر در امور مالی بود که کار حقوق و لیست حقوق را انجام می‌‌داد و بعد از پرداخت وام، هرماه باید اقساط وام به‌صورت تک‌تک در سیستم حقوق بنیاد ثبت می‌‌شد تا قسط از حقوق خانواده کسر شود. علاوه بر این، هرهفته باید به دیدار چندنفر از خانوادة شهدا می‌‌رفتیم. از این کار لذت می‌‌بردم؛ چون با احساسات درونی‌ام همتراز بود. یادم می‌‌آید مادر شهیدی که با عصا برای رفع مشکل به بنیاد می‌‌آمد و من چک وام را به ایشان می‌‌دادم، از ته‌دل دعایم می‌‌کرد که این دعا برایم بیش‌تر از میلیون‌ها تومان ارزش داشت و اعتقاد قلبی دارم که هرچه دارم، از دعای پدر و مادر شهید است.

بعد از این، دیگر به استخدام در بنیاد شهید فکر نکردم. در پایان هرماه، کسورات قسط وام و پس‌انداز ماه به‌صورت چک بانکی ازسوی امور مالی بنیاد به من تحویل داده می‌شد تا به بانک‌عامل برود و به حساب صندوق شاهد واریز شود و پرداخت وام را انجام دهم. در ماه دوم خدمتم، بعد از دریافت چک، چک را داخل پوشة همراهم گذاشتم. برای امضای برگ مأموریت، به سمت اتاق معاون تعاون رفتم تا برگة مأموریت را امضا بگیرم و به بانک بروم. بعد از گرفتن امضا، دیدم جلوی اتاقم ارباب‌رجوع ایستاده است. به اتاقم برگشتم تا کار آن‌ها را انجام بدهم. بعد از اتمام کار ارباب‌رجوع، پوشه را باز کردم تا فیش واریز چک بین‌بانکی را ضمیمة چک کنم که دیدم چک داخل پوشه‌ام نیست! دستپاچه شدم؛ خدایا چک چه شد! تمام اتاق را گشتم و زیرورو کردم؛ از چک خبری نبود. مسیر رفت‌وآمدم به اتاق امور مالی و معاون تعاون را گشتم؛ چیزی پیدا نکردم. آن‌موقع من پانزده‌هزارتومان حقوق می‌‌گرفتم و آن چک به اندازة سی‌سال حقوق آن‌زمان من بود. داشتم سکته می‌‌کردم. در آن لحظه مانده بودم چه کنم. رو به آسمان  کردم و گفتم: «خدایا آبروی منو نریز. خوشحالم که به بنیاد شهید اومدم. می‌‌خوام به بهترین خلق خدا کمک کنم. نه‌تنها کمک نکردم، الآن شرمندة اینا شدم. من به عده‌ای قول دادم سر ماه بیان و وام بگیرن. چه جوابی به اونا بدم؟» دوباره از اول، تمام دفاتر و اوراق اتاق را زیرورو کردم؛ از چک خبری نبود که نبود. آن‌موقع ادارة کل بنیاد شهید و شهرستان، در یک ساختمان باهم بودند و مثل الآن ساختمان مستقلی نداشت. به همین علت، اداره خیلی شلوغ بود و ارباب‌رجوع زیادی داشتیم. ابتدا به رئیس بانک تجارت که بانک‌عامل صندوق شاهد بود، جریان را گفتم که: «چک صندوق شاهد رو گم کردم» و به‌اصطلاح مفقودی چک را اعلام کردم. مانده بودم چه‌کار بکنم. جرئت نداشتم به معاون تعاون بنیاد شهید که مافوقم بود، این موضوع را بگویم؛ چون ایشان مرا سر کار آورده بود. خلاصه، کمی در اتاقم نشستم. بعد از مدتی تأمل، رفتم پیش دوستم که آن هم همزمان با من به بنیاد آمده بود و در امور مالی کار می‌‌کرد تا راهنمایی و کمکم کند. موضوع را درمیان گذاشتم. ایشان با تعجب گفت: «چک رو گم کردی! الآن می‌‌خوای چی‌کار کنی؟» گفتم: «نمی‌‌دونم!» همکار بغل‌دستی‌اش گفت: «حاجی می‌‌گفت صبح موقع رفتن به بیرون اداره، یه چک پیدا کرده. برو شاید مال شما باشه.» منظور از حاجی، ذیحساب آن‌موقع بنیاد بود. سریع به اتاقش رفتم. شاید اولین‌بار یا دومین‌بار بود که به اتاقش می‌‌رفتم. یک پیرمرد بسیار بزرگوار و خوش‌اخلاق بود. بعد از سلام، جریان مفقودی چک را گفتم. از زیر عینک ته‌استکانی‌اش نگاهی به من کرد و گفت: «پسرم، حواست کجاست؟ چرا دقت نمی‌‌کنی؟ این‌جوری اگه بخوای کار کنی، فاتحه‌ت خونده‌ست. کارکردن در قسمت مالی، حساسیت خودش رو داره. حواست باید جمع باشد و دقت فراوانی داشته باشی. اگه به جای من، ارباب‌رجوع چک رو پیدا می‌‌کرد و خدای نکرده قصد آزار و اذیت داشت، می‌‌خواستی چه بکنی. مبلغ چک، یک‌تومن دوتومن نیست. من این چک رو جلوی درِ اتاق امور مالی پیدا کردم و بعد از برگشتن از مأموریت، به بچه‌ها گفتم این چک صندوق شاهده و من پیدا کردم...» خلاصه، کلی نصیحتم کرد و در آخر چک را به من تحویل داد. ضمن تشکر از ذیحساب به اتاقم برگشتم. نفس راحتی از ته‌دل کشیدم. رفتم سروصورتم را کمی آب زدم. یادم می‌آید یکی از همکاران اتاق بغل‌دستم وقتی چهرة مضطرب و نگران مرا دید، گفت: «حالت خوب نیست؟ چرا رنگ‌وروت زرد شده؟ مریضی، بیا بریم دکتر.» گفتم: «نیازی نیست؛ مشکلی بود که حل شد.» از ته‌دل خدا را شکر کردم که مرا نجات داده بود. با خودم عهد و پیمان بستم که ضمن دقت و وسواس بیش‌تر در کار مالی، دیگر این‌گونه اتفاقات برایم پیش نیاید. الحمدلله بعد از گذشت 26سال، با وجودِ مشکلات و سختی‌های کار، تاکنون با مشکل آنچنانی مواجه نشدم و همه را مدیون مادر شهیدی می‌‌دانم که وقتی کارش را انجام دادم، این دعا را در حقم کرد: «عزیزم، ان‌شاءالله به حق خدا هیچ‌وقت درمانده نباشی.»

 

 

دانلود داستان 

آمار چارت
  • جدیدترین ها
  • پربازدید ها
  • استان ها
آرشیو مطالب

منشور ارزش صندوق قرض الحسنه شاهد

منشور ارزش صندوق قرض الحسنه شاهد افتخار دارد در راستای ترویج فرهنگ الهی قرض الحسنه، با حفظ عزت نفس و کرامت انسانی خانواده بزرگ شاهد و ایثارگر عضو، مطلوب ترین تسهیلات مالی را در کوتاه ترین زمان برای توانمندسازی و ارتقاء سطح کیفی زندگی ایشان اعطاء نماید.

تسهیلات ارائه شده توسط صندوق قرض الحسنه شاهد

1403
مبلغ تسهیلات : 66506592843001 ریال
تعداد تسهیلات : 86400
1402
مبلغ تسهیلات : 49437150440000 ریال
تعداد تسهیلات : 85819
1401
مبلغ تسهیلات : 35703972399338 ریال
تعداد تسهیلات : 87853
1400
مبلغ تسهیلات : 25912412135509 ریال
تعداد تسهیلات : 90161
تعداد تسهیلات بانک عامل : 855
مبلغ تسهیلات بانک عامل : 159920000000 ریال
1399
مبلغ تسهیلات : 22805875809000 ریال
تعداد تسهیلات : 133572
تعداد تسهیلات بانک عامل : 1555
مبلغ تسهیلات بانک عامل : 239370000000 ریال
1398
مبلغ تسهیلات : 16640343000000 ریال
تعداد تسهیلات : 92832
تعداد تسهیلات بانک عامل : 343
مبلغ تسهیلات بانک عامل : 60000000000 ریال
1397
مبلغ تسهیلات : 13594339000000 ریال
تعداد تسهیلات : 116711
1396
مبلغ تسهیلات : 13150396000000 ریال
تعداد تسهیلات : 117515
1395
مبلغ تسهیلات : 14058531000000 ریال
تعداد تسهیلات : 128607
1394
مبلغ تسهیلات : 10572531000000 ریال
تعداد تسهیلات : 114697
1393
مبلغ تسهیلات : 8563555000000 ریال
تعداد تسهیلات : 133810
1392
مبلغ تسهیلات : 5972388000000 ریال
تعداد تسهیلات : 143731
1391
مبلغ تسهیلات : 4914459000000 ریال
تعداد تسهیلات : 142821
1390
مبلغ تسهیلات : 4713060000000 ریال
تعداد تسهیلات : 102143
1389
مبلغ تسهیلات : 4264393000000 ریال
تعداد تسهیلات : 102143
1388
مبلغ تسهیلات : 3472955000000 ریال
تعداد تسهیلات : 102116
1387
مبلغ تسهیلات : 2691653000000 ریال
تعداد تسهیلات : 113336
1386
مبلغ تسهیلات : 2091523000000 ریال
تعداد تسهیلات : 109420
1385
مبلغ تسهیلات : 1450840000000 ریال
تعداد تسهیلات : 115942
1384
مبلغ تسهیلات : 827974000000 ریال
تعداد تسهیلات : 75207
1383
مبلغ تسهیلات : 710599000000 ریال
تعداد تسهیلات : 77202
1382
مبلغ تسهیلات : 568408000000 ریال
تعداد تسهیلات : 40084
1381
مبلغ تسهیلات : 283075000000 ریال
تعداد تسهیلات : 65905
1380
مبلغ تسهیلات : 329605000000 ریال
تعداد تسهیلات : 91782
1379
مبلغ تسهیلات : 210461000000 ریال
تعداد تسهیلات : 85084
1378
مبلغ تسهیلات : 154764000000 ریال
تعداد تسهیلات : 75345
1377
مبلغ تسهیلات : 132910000000 ریال
تعداد تسهیلات : 68723
1376
مبلغ تسهیلات : 70400000000 ریال
تعداد تسهیلات : 50101
1375
مبلغ تسهیلات : 61146000000 ریال
تعداد تسهیلات : 82372
66506592843001 143731 239370000000 1555